باغ پرندگان-پلیکان (سفر به اصفهان)

نظرات 1 + ارسال نظر

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:53

امروز باید حرف هایی رو بهت بگم که خودت شنیدی و خودت می دونی ولی باور نکردی چون دوست نداشتی باور کنی چون فکر می کردی به ضررته .پس این حرف های من فقط یاد اوریه
وعده ای که بر تو امد بر کسان قبل از تو هم امد که هم از نظر ثروت بالاتر بودند هم از نظر علم
با این تفاوت که انها بهره ای از کتاب خدا نبرده بودند ولی تو ....
و عاقبتشون سال ها حسرت بود.
چی فکر می کنی اگر تمام چیز هایی که دوست نداری واقعیت داشته باشه حقیقت باشه . ان موقع از خدا چه انتظاری داری
خدا در مقام عمل به هیچ کدوم از مخلوقاتش ستم نمی کنه پس گمان بد نبر
طاعت یا سر پیچی. باور یا تکذیب تو . خللی در این چرخ وارد نمی کنه . فقط یک امتحانه
لطفش بر تو بیشتر بوده و انتظارشم بیشتر و امتحانش سخت تر
من از اوضاع تو اطلاعی ندارم . فقط وظیفه من رسوندن این پیام بود